بازی سنتر[]
مقدمه[]
اطلاعات شخصی اسم کامل:وارن ویدیچ زمان زندگی:دوره ی مدرن-2012 اطلاعات سیاسی وابسته به:ابسترگو-تمپلارها وجود دارد در: Assassin's Creed Assassin's Creed II صدا پیشه: Phil Proctor
من کتابی را مطالعه میکردم که مدعی شده بود جهان در هفت روز به وجود آمده است دکتر ویدیچ
دکتر وارن ویدیچ دانشمند و عضو شوالیه های معبد است(تمپلار).وی در اوایل قرن 21 در سازمان ابسترگو استخدام شد،ویدیچ سرپرست پروژه ی انیموس بود.
بیوگرافی[]
نمونه 17[]
در سال 2012،موقعیت کاری وارن ودیدچ در سرپرستی پروژه ی ابسترگو هنوز نگه داشته شده بود.در همان سال خواستار گرفتن هفدمین نمونه پروژه ی کاری خود شد،نمونه ی هفدهم یک میخانه چی(متصدی کافه-ساقی bartender) به نام دزموند مایلز بود.در ابتدا،ویدیچ بر نمونه ی جدید خود با بی میلی آزمایش میکرد،زیرا مطمئن نبود که اطلاعات کافی را میتواند از او(جد دزموند)به دست بیاورد یا نه،چون دزموند در برابر او مقاومت میکرد.ویدیچ به برای دزموند توضیح داد که اگر به مقاومتش ادامه دهد و همکاری نکند،او را به کما فرو میبرد و دزموند را پس از به پایان رسیدن کارش رها میکند تا بمیرد. دزموند ناخواسته قبول کرد.دستیار دکتر ویدیچ لوسی استیلمن او را در اینکار همراهی میکرد،لوسی سلامتی دزموند را برای آزمایش چک میکرد تا در آن مدتی که دزموند در دستگاه انیموس قرار میگیرد آسیبی به سلامتیش وارد نشود.لوسی پافشاری بسیار میکرد که حتما دزموند در مدتهای محدود و کوتاه در انیموس قرار بگیرد،چرا که در نمونه ی قبلی به خاطر استفاده ی زیاد دچار توهم و دیوانگی شد.مایوس اما پذیرا،ویدیچ دستور داد که دزموند به استراحت بپردازد و خود آزمایشگاه را ترک کرد.فردای آن روز دزموند وقتی بیدار شد ویدیچ را در روبه روی تختش در حالت ایستاده دید.ویدیچ از آن روز به بعد مشتاق تر شده بود.ویدچ خودش را با کنجکاوی دزموند وفق داده بود و به بعضی از پرسش های او باسخ میداد.یک روز ویدیچ پافشاری میکرد که دزموند دوباره وارد انیموس شود.یک هفته گذشت و دزموند طبق برنامه های انمیوس بود.ویدیج حالت نوسانی داشت مدام تغییر میکرد وقتی که آرام بود یا مشغول جمع آوری اطلاعات بود بدخلقی میکرد و یا برای مدتی ملایم میشد.در روزی مشابه،هنگامی خبر دار شد خط افق بر روی آزمایشگاهش افتاده،ویدیچ بی خبر خودکارش را جا گذاشت،دزموند بدون اینکه ویدیچ چیزی را بفهمد آن را برداشت.در آخر هفته،دزموند به بخش آخر سفرهایش با خاطراتش رسیده بود.ویدیچ مصرتر شده بود تا به پایانش هر چه سریعتر نزدیکتر شود.بعد از مرگ المعلم و فعال شدنPiece of Eden در حافظه ی دزموند ویدیچ مکان هایی که تکه ی بهشتی کره ی زمین را نمایش میداد ضبط کرد،و گفت:به دست آوردیمش. دزموند بیدار شد،او 3 مردی کت و شلوار پوش را در اتاق کنفرانس دید.آن 3 نفر شروع به بحث با ویدیچ درباره ی نتیجه های آزمایش هایش صحبت میکردند،آنها بر کناره گیری دزموند اصرار میکردند.به دزموند دستور داده شد که به اتاقش برگردد،ویدیچ و لوسی آزمایشگاه را ترک کردند.
بعد از رهایی[]
ما تو رو به طور وحشتناک از دست دادیم.هنوز خیلی کارا با هم داریم.! نقل قول از دکتر ویدیچ در صحبتهایش به دزموند
فردای آن روز،ویدیچ دریافت که دزموند و دستیار دکتر ویدیچ،لوسی فرار کردند.تمپلار ها سریعا به دنبال ردیابی از اساسینها افتادند.ویدیچ مخفیگاه آنها را پیدا کرد.او هنگامی که دزموند خاطرات نیای دیگری از خود،اتزیو آدیتوره را به اتمام میرساند رسید. ویدیچ کوشید تا دزموند را بدون خشونت و درگیری با خود ببرد اما او قبول نکرد،لوسی هم قبول نکرد.ویدیچ به همراهان خود دستور داد به آنها حمله کنند،لوسی Hidden Blade را به دزموند میدهد تا از خود در برابر تمپلارهای امروزی دفاع کند،دزموند اینکار را به خوبی انجام میداد،شان و ربکا دو همراه دیگری از لوسی و دزموند مشغول جمع کردن وسایل بودند.چند دقیقه بعد دزموند بعد از کشتن تمپلارها وارد اتومبیل شد و از کابین پشت اتومبیل به ویدیچ نگاه میکرد،اساسین ها به شمال میرفتند.
ویژگی های شخصیتی[]
دکتر وارن ویدیچ دانشمند،و از متصبان تمپلارها بود.ویدیچ گاهی اوقات فراموش کار میشد،و اغلب احتیاج به یادآوری داشت.ویدیچ یک آتئیست(بی دین-کسانی که به خدا اعتقاد ندارند.)بود،او از صمیم قلب! معتقد بود خدا وجود ندارد.او رهنمون میشد که تکنولوژی وجود(همان تکه ی بهشتی) دارد که توسط Those Who Came Before به تمپلارها هدیه داده شده تا راه را برای بشر آسانتر کند. ویدیچ بی مروت،سربه هوا و دست و پا چلفتی بود،او به سلامتی نمونه هایی که مورد آزمایش قرار میداد اهمیت نمیداد. او گاهی اوقات تمام روزها را صرف آزمایش قرار دادن نمونه های خود در انیموس میکرد که باعث میشد آنها دچار نوعی توهم یا دیوانگی شوند،همانطور که نمونه 16 این اتفاق برایش افتاد و دست به خودکشی زد. تنها کسی که میتوانست نظرش را تغییر دهد لوسی استیلمن دستیار او بود.رابطه ی دوستانه ی ویدیچ با لوسی از طریق بهترین راه متقاعد کردن همدیگر بود.با وجود آنکه جان لوسی را نجات داده بود! و او را در پروبال خود آورده بود. وارن به نظر میامد که در حضور او بسیار بردباری میکرد.لوسی به او هشدار میداد که کسانی که مورد آزمایش قرار میگیرند نباید مدت های طولانی در انیموس باشند چون به آنها لطمه میزند،این حرف او دکتر وارن ویدیچ را بسیار اذیت میکرد. ویدیچ مانند همکیشان خود به مخفی کاری علاقه داشت و در صورت لو رفتن کارهایی که از دیگران پنهان میکردند بسیار عصبانی میشد، ویدیچ مراقب لوسی هم بود و اطلاعاتی را که لوسی میخواست از او دور نگه میداشت، .به طور مثال لوسی پیرامون دوست نزدیکش که اتفاقا در ابسترگو هم کار میکرده است،اطلاعاتی را جمع آوری میکرد و به دنبال این بود که وی چگونه مرده است اما ویدیچ به او گفت که دست از اینکار بردارد و به او در پروژها کمک کند.دوست نزدیک مرده ی لوسی Leila Marino بود.
از گوشه و کنار[]
- وارن معناهای گوناگونی دار:جدی و غیر قابل پیش بینی-محتاط،مواظب-پاسدار شده،بررسی و کنترل شده-نگهبان
- معنا ویدیچ:که واژه ای صربستانی است اما هرگز گفته نشد که خود ویدیچ صرب است)کسی که میبیند.
- دزموند در قسمتی از بازی خودکار ویدیچ که از دزموند نیز دور بود را از جیبش میدزد.شاید این از همان تاثیرات انیموس باشد که (BLEEDING EFFECT) که از الطائر به دزموند رسیده.
بازی نما[]
یک تمپلار و یک دانشمند در شرکت آبسترگو بود.او همچنین مدیر پروژه ی انیمس و جست و جوی حافظه ژنتیک بود.
اوایل زندگی
جزییات کمی از زندگی ویدیک در دسترس است.ویدیک از سال 1982 در ابسترگو کار میکرده است.او هیچ وقت مرد خوشحالی نبود و فقط به فکر وفاداری به کارش بود.وارن پروژه ی انیمس را رهبری میکرد اما وظیفه ی ساخت آن بر عهده ی لوسی استیلمن و بقیه ی مهندسین بود.
Subject 4
در سال 1985،ویدیک آزمایشات خود را بر روی یک پسر بچه با نام مستعار "دنیل کراس" شروع کرد.ویدیک کراس را در انیمس قرار داد تا خاطرات جد او را مرور کند.او همچنین آزمایشاتی را برای پیدا کردن Piece of Eden روی کراس انجام داد.کراس هم به مشکلی دچار شد که به طور ناگهانی او به حالت نیمه هوشی میرفت که او را مجبور میکرد "مربی (The Mentor)" قاتلان را بکشد.که بعدا این فرصت به وجود آمد.در سال 2000،کراس با مربی در پایگاه قاتلان واقع در دوبی ملاقات کرد و ناخواسته او را به قتل رساند.پس از آن،او به پایگاه آبسترگو در فیلادلفیا رفت.آبسترگو از خاطرات کراس برای پیدا کردن همه ی کمپ های قاتلان و نابود کردن آن ها استفاده کردند.
Subject 15
ویدیک و لوسی استیلمن هر دو بر روی Subject 15 کار کردند که یک زن باردار بود.آن ها مشکلاتی هم داشتند چون ماشین سعی میکرد خاطرات جنتیکی جنین را مرور کند.
Subject 16
ویدیک به مرور زمان از پیشرفت کند هماهنگ سازی انیمس خسته شده بود.پس با وجود هشدار های لوسی،او سابجکت 16 را برای روز ها در انیمس گذاشت تا به جست و جو بپردازد.بعد از آن،16 شروع به زجر کشیدن از اثرات Bleeding Effect کرد.او از به خاطر آوردن زندگی اجدادش زجر میکشید. تا جایی که به جنون کشیده شد و خودکشی کرد.
Subject 17
در سال 2012،ویدیک به مدیر بخش جست و جوی ژنتیکی نایل شد.یکی از نقش هایش در دوران کاری.او دستور دستگیر کردن هفدهمین سابجکت را داد.او کسی نبود جز یک متصدی بار به نام دزموند مایلز.او میلی برای مرور خاطرات اجدادش نداشت و از طرفی مطمئن هم نبود.اما ویدیک با تهدید کردن به کما و مرگ،او را مجبور به همکاری کرد.با وجود همکاری دزموند،پیشرفت کند بود.دستیار ویدیک،لوسی استیلمن،به دلیل اتفاقی که برای 16 افتاد،بیش از حد مراقب سلامتی دزموند بود و اصرار بر این داشت که دزموند مدت کوتاهی را با انیمس سپری کند.ولی همانند 16،دزموند هم دچار توهمات ناشی از اثرات Bleeding Effect شد.ویدیک دزموند را به دست زیر دستانش سپرد و آزمایشگاهش را ترک کرد.بعد از یک هفته،دزموند پیشرفت هایی در انیمس کرد.از طرفی،شخصیت وارن بین آرام بودن،عصبانی بودن و راه رفتن در حال چرخش بود.در یک روز،در حالی که وارن داشت بیرون را نگاه میکرد،ناخواسته خودکار مخصوصش را در دسترس قرار داد.و دزموند هم بدون اینکه او بفهمد،خودکارش را دزدید.در آخر هفته،همانطور که دزموند به پایان سفرش نزدیک میشد،ویدیک هم برای تمام شدن هر چه سریع تر کار مشتاق بود.بعد از مشاهده ی مرگ المعلم و فعال شدن Piece of Eden در حافظه ی ژنتیکی دزموند،ویدیک محلی که در حافظه ی دزموند نمایش داده شده بود را با گفتن "پیداش کردیم" گزارش داد.وقتی دزموند بیدار شد،سه مرد کت و شلوار به تن را در اتاق کنفرانس آزمایشگاه دید.آن ها در مورد نتایج کار و کشتن دزموند با ویدیک بحث میکردند.ویدیک کشتن دزموند را قبول کرد اما لوسی اجازه این کار را نداد و دلیل این کار را تمام نشدن استفاده از دزموند قرار داد.ویدیک به طرز سخت گیرانه ای زنده ماندن دزموند را قبول کرد و به او دستور داد که به اتاقش برگردد.ویدیک از آزمایشگاه رفت.
فرار از آبسترگو:
فردای آن روز،ویدیک گزارش فرار دزموند و همکارش یعنی لوسی استیلمن را دریافت کرد.او دستور داد که پایگاه قاتلان را پیدا کنند.آن ها در طی 3 روز،پایگاه آن ها که در یک انبار بود را پیدا کردند. ویدیک به ماموران آبسترگو دستور داد که دزموند و لوسی را دستگیر کنند.آن ها وقتی رسیدند که دزموند به جست و جوی خاطرات یکی دیگر از اجدادش-اتزیو آودیتوره دا فیرنزه-خاتمه داده بود.ویدیک دزموند را وادار کرد که به صورت صلح آمیز برگردد در حالی که لوسی را به خاطر خیانتش سرزنش میکرد.دزموند و لوسی درخواست او را رد کردند.پس ویدیک سربازانش را برای دستگیری آن دو فرستاد.دقایقی بعد،او در حالی که مرگ همراهانش را مشاهده میکرد،با دزموند روبرو شد.دزموند او را مجبور کرد که از ماشین بیرون بیاید و از بزدلی دست بکشد.اما ویدیک با گفتن این که قاتلان باید از پیروزی موقتشان لذت ببرند فرار کرده و قاتلان را مجبور به یافتن پناهگاه دیگری میکند. بعد از آن،ویدیک آغاز کرد که افراد بیشتری مانند دزموند را تبدیل به سابجکت کرده تا از انیمس و بلیدینگ افکت استفاده کنند.
مشخصات و شخصیت:
دکتر وارن ویدیک یک دانشمند سر سخت و یک تمپلار متعصب در قرن 21 بود.هرچند او مردی باهوش بود،اما فراموش کار هم بود و در بعضی مواقع نیاز داشت که کسی پسورد هایش را به او یادآوری کند.حتی او کلید های دسترسی اش هم در معرض دید قرار می گذاشت و آن ها را جا میگذاشت.این اتفاق بار ها برای او افتاده بود.او به عدم وجود خدا اعتقاد دارد.او همچنین اعتقاد دارد که اشیایی همچون جام مقدس،کشتی عهد و سیب بهشتی همگی تکنولوژی هستند که توسط "آن هایی که قبلا آمده اند" به جای مانده و یک هدیه برای تمپلار ها است.عقیده ای که فکر میکند راست است.اوفردی ظالم و زمخت است که تلاش بسیار کمی برای رفاه سابجکت ها میکند.در پرونده ی سابجکت 16،او اصرار داشت که 16 را برای مدت طولانی در انیمس نگه دارد. آن کار بسیار خطرناک بود.بعضی وقت ها تا چند روز او را در انیمس نگه میداشت که در نهایت منجر به خودکشی او شد.با وجود این،او باز هم سابجکت دیگری میخواست.هفدهمین سابجکت یعنی دزموند مایلز سرانجام موفق شد در نقطه ای که اجدادش شکست خوردند،محل Pieces of Eden را به دست آورد.این پیروزی،تنها کمی باعث شد که او مورد توجه ویدیک قرار بگیرد.کسی که کشته شدن او را قبول کرده بود و فقط به خاطر دستیارش لوسی جانش را بخشید.رابطه ی او و لوسی در بهترین حالت سرد بود.با این وجود جانش را نجات داد و او را زیر بال خود گرفت.او به ندرت حضور لوسی را تحمل میکرد و او را در حالی می یافت که اصرار میکرد کار طولانی مدت روی پروژه آزاردهنده است.با این وجود،او مراقب لوسی بود و از دادن اطلاعات به او خودداری میکرد که مبادا علیه او شورش کند.مثلا در موقعی که دوست لوسی،Leila Marino،مرد.بعد از فرار لوسی و دزموند،او آن ها را در حالی که تلاش میکردند از مخفیگاهشان فرار کنند،پیدا کرد و راهشان را بست.او درباره ی خیانت لوسی و چگونگی کمک لوسی در درد کشیدن و بدبختی سابجکت ها به او می گفت.
مرگ[]
او در ac3 برای گرفتن سیب پدر دزموند را گروگان گرفت و دزموند را مجبور کرد تا با سیب به آبسترگو برود و بعد از ماجراهایی که در شرکت بوجود می آمد دزموند و ویدیک دوباره باهم روبرو شدن و وارن پس از مکالمه هایی از دزموند تقاضای سیب را میکند و دزموند در جواب میگه "اینو میخوای بیا بگیرش" و همین که سیب را از جایش درآورد باعث شد که بر ذهن ویدیک و کارمندانش تاثییر بگذارد و باعث شود توسط کارمندش کشته شو