مقدمه
(مجد الدين ) ششمين نفري است كه توسط الطاير كشته مي شود. او در محلهي فقيران سكونت داشته است.
نحوه حکومت و مرگ
او با ايجاد ارعاب و ترس حكومتش را اداره مي كرد. اگر كسي با او مخالفت ميكرد سزايش مرگ مي بود. او با ايجاد دادگاه هاي ساختگي مخالفين خود را از مي كشت و اجازه مخالفت به هيچ كسي را نميداد. او بدين وسيله هميشه حكومت را خود را پا بر جا نگه مي داشت. در هنگامي كه ميخواست 3 نفر را به دلليل هاي متفاوت بكشد توسط الطاير از بين رفت. نفر اولي كه او مجازات كرد ف.احشه اي بود كه به دليل اينكه بدن خود را در اختيار مردان زيادي قرار داده و به خاطر دروغ گويي كشته شد. نفر دوم قمار بازي بود كه به دليل قمار و حرام بودن ان كشته شد. سومين نفر دزدي بود كه هنگامي كه ميخواست كشته شود الطاير با Hidden Blade خود Majd را مي كشد.
گفت و گوي ميان الطاير و مجد الدین
الطاير : كارت تو دنيا تموم شده ديگه.
مجد : نه ! نه ! من تازه داشتم شروع ميكردم
الطاير : بگو، تو چه قسمتي از مجموعه بودي؟ آيا تو هم ميخواي مثل بقيه خودتو و نقشه هاي شيطانيت رو تبرئه كني؟
مجد : تمپلار ها شهر را ميخواستند، من هم قدرت. يك فرصت خوبي بود.
الطاير : فرصتي براي كشتن افراد بي گناه.
مجد : خيلي بي گناه هم نه. هر صدايي كه مخالف ما باشد با شمشير بايد قطع شود. من در اين مورد با تمپلار ها موافق هستم.
الطاير : تو مردم رو فقط براي اين ميكشتي كه اونجوري كه تو ميخواي زندگي نميكردن؟
مجد : البته كه نه! من اونا رو ميكشتم چون ميتونستم! چون حال
ميداد! ميدوني چه حسي داره كه سرنوشت آدمي رو خراب كني؟ و مردم رو ببيني كه ذجه مي زنن؟ جوري كه ازم ميترسيدن؟ من مثل خدا بودم. تو هم اگر انيقدر قدرت داشتي همين كارها رو مي كردي.
الطاير : خب متوجه شدم كه نتايج اين كارها چي هست.
مجد : چي هست ؟
الطاير : بزار نشونت بدم ( او را با Hidden Blade هاي خود مي كشد.)